من امسال کنکور دارم. نمی فهمی ؟؟ باید عوض بشم!

در سال کنکور برای رسیدن به هدف هایمان تا چه مقدار مجاز به تغییر عادت های خودمان هستیم؟

چطور باید مسیرهایی درست و متناسب با شرایط انتخاب کنیم؟

بحث ما الان برنامه ریزی و درس و تست نیست.  میخوایم چیزهای باحالی را بکشیم وسط 🙂

خب، یک سکانس ریاضی صدی بریم فعلا. صدا دوربین حرکت ….. 

کارگردان : حامد دلیجه / پخش در استدیو ریاضی ۱۰۰ / زمان  ۵ دقیقه / برای افراد زیر ۱۸ سال اکیدا توصیه میشه.

۱ – مادر: مریم، بیا ناهار آماده است.

مریم: من نمی‌آیم… شما بخورید.

مادر: آخه چرا؟ تو که صبحانه هم درست نخوردی! دیشب شام هم که فقط سالاد خوردی…، تو که قبلا اینطوری نبودی؟

مریم به این فکر می‌کند که امسال چون کنکور دارد و دائما پشت میز نشسته و فعالیت بدنی ندارد، چاق می‌شود… و برای جلوگیری از این مساله تصمیم گرفته که مقدار غذایش را خیلی کمتر از قبل بکند.

۲ –  سامان برای صبحانه یک نان سنگک، خامه و شکلات صبحانه با یک کم پنیر، گردو، کره و مربا خورد تا حسابی سر حال بیاید و کوک شود. یکی، دو ساعتی درس خواند و بعد حدود ساعت ۱۰ دو لیوان شیر و خرما خورد تا قند خونش نیفتد و مغزش خسته نشود. برای ناهار هم که دیگر حسابی ضعف کرده بود و دو بشقاب پلو خورشت مفصل نوش جان کرد و رفت که یک چرت بزند تا خستگی به در کند و برای مطالعه بعد‌از‌ظهر آماده بشود… بعد از یکی، دو ساعت خواب بلند شد، نشست پشت میز و شروع کرد به ریاضی خواندن… ساعت حدودا ۵ بود که آمد و یک معجون شیر و نارگیل و پسته با موز و گردو برای خودش ردیف کند تا قوت بگیرد… که دیگر صدای پدرش در آمد که پسر چه خبر است… حال من جای تو بد شد. چرا تو اینطوری شده‌ای؟! که مادرش جواب داد: «بچه کنکور دارد… صبح تا شب دارد درس می‌خواند… باید خوب غذا بخورد تا جان داشته باشد این همه درس بخواند .»

۳ – سارا از مدرسه آمده بود خانه. امروز مدرسه دو ساعت زودتر از همیشه تعطیل شده بود. کلاس فیزیک ساعت آخر تشکیل نشده بود. سارا ناهار خورد و دید که چندان خسته نیست و داشت فکر می‌کرد که شروع کند به درس خواندن یا نه… همینطوری که داشت به برنامه‌هایش فکر می‌کرد با خودش گفت آهان فهمیدم… حالا که فرصت دارم، بهتر است این دو ساعت را بخوابم تا سر حال‌تر و شاداب‌تر بنشینم پای درسم و بازدهی‌ام را نسبت به روزهای قبل بالاتر ببرم و خوابید…

۴ – ساعت ۳:۳۰ بود… امیر با یک فنجان قهوه وارد اتاقش شد… از منظره روی میزش معلوم بود این فنجان ششم قهوه است که برای خودش آماده کرده! آری… درست متوجه شدید ساعت ۳:۳۰ نصفه شب بود… امیر با چشمان پف کرده سر جزوه دیفرانسیل نشسته بود و در حالی که فنجان قهوهچای یا قهوه را سر می‌کشید با خودش می‌گفت نباید بخوابم… باید تمامش کنم… ناسلامتی کنکور دارم! خواب معنی ندارد… باید عادت کنم دو، سه ساعت بیشتر نخوابم.  زمزمه امیر (تقععععر ممم  عااا منحنی  م چااهاار ایکس به تعععوانن … ) 

میدونم بچه های باهوش ریاضی صدی الان منظور من حامد دلیجه را متوجه شدند…

امیر، مریم، سامان و سارا همه‌شان کنکور دارند… همه‌شان به خاطر کنکور تصمیماتی برای عادات زندگی‌شان گرفتند… اما به شما قول می‌دهم که هر چهار نفرشان خیلی زود سرشان به سنگ می‌خورد و راه متعادل‌تری را برای رفتن انتخاب می‌کنند.

هدف اصلی‌تان را در ذهن مجسم کنید…  « موفقیت »

آیا کمی چاق شدن آنقدر مهم است که با گرسنگی کشیدن بیش از حد و خستگی و بی حالی ناشی از آن، از هدفتان فاصله بگیرید؟ اشکالی نداره یه ۱۰ کیلویی چاق شو . شاید بهت بیاد 🙂 بعدا خواستی کم میکنی. اصلا خود من حامد دلیجه سرکنکورم یکم تپل شدم و هنوز که هنوزه دارم زبان میخونم و مطالعه و… فرصت نشده ۱۰ کیلو رو کم کنم!

چه فایده داره بدنت خوب باشه ولی بعد کنکور از دپرسی ۳ ماه بخوابی ۱۲۰ کیلو بشی 🙂

راستی  باید روی این کلمات های لایت شده کلیک کنی تا مطلب ویژه اش باز بشه

بخورید بیاشامید اسراف هم سال کنکور اشکالی ندارد 🙂

از همه مهمتر به نیازهای بدنتان توجه کنید و به آنها پاسخ دهید؛ یعنی وقتی گرسنه هستید، بخورید و وقتی خسته هستید، استراحت کنید و وقتی انرژی دارید به خوبی از آن استفاده کنیدکلی بگم : هر وقت یک حسی داشتی که اذیتت می کرد اون حس را تمام کن و درستو بخون بعدش!

منبع : ریاضی ۱۰۰

مهندس حامد دلیجه

برای عکس ها خیلی خیلی زحمت کشیدم هاا 🙂