انگیزشی افکار دوندگان دو ماراتن در دقایق پایانی
دو ماراتون، نوعی مسابقه دو استقامت محسوب میشود که در آن دوندگان باید ۴۲۱۹۵ متر را بدوند.
رقابتی که حال و هوای آن از دور، بسیار زیباتر و برانگیزانندهتر از دشواریها و سختیها و چالشهای آن از نزدیک است.
در سال ۲۰۰۶ نیویورک تایمز مقاله جالبی منتشر کرد و از زاویهای دیگر به بررسی دوندگان دو ماراتون پرداخت.
در سایت ریاضی صد برای شما این متن زیبا را میذارم برای اینکه:
کنکور شبیه دوی سرعت نیست که اگه سریع تر شروع کنی یا از رقیبات جلو بزنی حتما برنده میشی. کنکور شبیه دوی ماراتون می مونه! مهم نیست که تو اول مسابقه یا وسط مسیر نفر چندمی. مهم اینه که مسابقه رو تا آخر خوب تموم کنی.

شاید جالبترین نکته در مورد این مقاله ایدهی آن باشد.
با دوندگان ماراتون صحبت شده و از آنها پرسیدهاند که در این مسیر طولانی (خصوصاً در اواخر آن که خسته کننده و شکننده است) چه چیزی در ذهنشان میگذرد
چنین وسیلهای خصوصاً در ورزشهایی مانند ماراتون میتواند مفید باشد. ورزشی که حال و هوای آن از دور، بسیار زیباتر و برانگیزانندهتر از دشواریها و سختیها و چالشهای آن از نزدیک است.
فکر کنید چقدر خوب میشد که میدانستیم در ذهن دوندگان ماراتون چه میگذرد.
مارتون در مقایسه با متوسط ورزشها طولانیتر است و طبیعتاً فرصت بیشتری به ورزشکاران میدهد تا با خود فکر کنند.
لیدیا سایمون قهرمان جهانی و دریافت کننده مدال نقره المپیک توضیح میدهد که: «فکر میکنم در سطحی که ما قرار داریم، دیگر واقعاً بدن هیچ اهمیتی ندارد. ۹۰٪ ماجرا مغز است. در طول مسابقه تو گفتگوهای احمقانهی زیادی با خودت در ذهنت داری».
جف گالووی، توضیح میدهد که در شب قبل از مسابقه، یک کیسه پلاستیک ساندویچ دارد و در آن [به صورت خیالی] میلیونها مولکول اکسیژن جمع میکند و آن را همراه خودش به مسابقه میبرد.
جایی که دیگر اواخر مسابقه است و نیازمند انرژی بیشتر است، آن نایلون [خالی و معمولی] را جلوی دهان و بینیاش باز میکند و فشار میدهد و با نفس کشیدن در آن هوایی که از دیشب جمع کرده، دوباره زنده میشود و انرژی میگیرد.
[گالووی در کتاب خود توضیح میدهد که بخش عمدهای از اثر این ترفند، نگاه کردن به نگاه تعجب زدهی رقیبانی است که میشود در همان لحظه، همین کیسه خالی را به آنها فروخت!]کاستور، دوندهی موفق دیگری در ماراتون توضیح میدهد که در اواخر دویدن، مدام در ذهن خودش کلمهی مومنتوم را تکرار میکند.
او توضیح میدهد که شاید این کلمه برای شما معمولی باشد. اما برای من تداعیهای مهمی دارد. تداعی اینکه با هر گام که جلوتر میروم مومنتوم (یا تکانه) بیشتری ایجاد میشود و متوقف شدن من سختتر میشود.
پائولا رادکلیف قهرمان دیگر ماراتون، در این شرایط به سراغ ریاضیات پایه – در حد شمردن – میرود.
او به تجربه دریافته است که وقتی به آرامی تا صد میشمارد، حدوداً یک مایل دویده است. رادکلیف فکر میکند که این شمارش، کمک میکند تا ذهن او فرصتی برای افکار منفی پیدا نکند.
نیکولاس ثورلو دوندهی دیگری است که تکنیکهای خودش را دارد. او در مراحل پایانی ماراتون، قدمهایش را میشمارد و هر بار تا رسیدن به عدد پانصد این کار را ادامه میدهد.
او همچنین در ذهنش این جمله را تکرار میکند: Pain is inevitable; Suffering is optional. درد کشیدن اجتناب ناپذیر است، اما رنج کشیدن انتخاب ماست.
ثورلو توضیح میدهد که تکرار این جمله همیشه کمک کرده است که متوقف نشود.
درالمپیک امسال ۲۰۱۶ دونده ایرانی دو ماراتن با اختلاف حدود هشت دقیقه با نفر اول صدو بیست و نهم شد .جالب نحوه تمام کردن مسابقه دو از طرف آقای محمد جعفر مرادی بود .
محمدجعفر مرادی، در مسابقه دو ماراتن در المپیک ریو ۲۰۱۶ با وجود مصدومیت شدیدی که در حین مسابقه برایش ایجاد شده بود لنگان لنگان و با حالتی نا متعادل توانست بارکورد ۲:۳۱:۵۸، مسافت ۴۲ کیلومتری را طی کند و بهعنوان نفر صد و بیست و نهم از خط پایان مسابقات بگذرد و به شدت مورد تشویق تماشاگران حاضر در محل قرار گرفت.
آنتوان دوسنت اگزوپری توی کتاب “زمین آدمها” می دیدم که در دل صحرا سقوط کرده. زمانی که روی شنهای صحرا قدم برمی داره و تمام تلاشش رو می کنه تا راهی برای نجات پیدا کنه.
اگزوپری اول اطراف هواپیما به دنبال آبادی و نشانه ای از زندگی می گرده. وقتی ناامید میشه شروع به حرکت می کنه. او در مسیر سراب می بینه و این سراب جهت حرکتش رو تعیین می کنه. مصمم بوده تا حتی با چند قطره شبنم و تنها خوراکی باقیمانده که یه پرتقال بوده، زنده بمونه. نسیمی از امید، اگزوپری و همراهش، “پره وو” رو به حرکت و رفتن وادار می کنه. اونها به دنبال ندای زندگی کیلومترها رو طی می کنن.
در مسیر مشقت باری که با خستگی، گرسنگی و مخصوصا تشنگی همراه بوده، کائنات، زندگی و اطرافش رو به گونه ای دیگه می بینه. ارزش واقعی هرچیزی رو درک می کنه. با خودش میگه اگه خودمون رو در چارچوب نظام زندگی، زندانی نکرده باشیم، قادر به درکش نیستیم. و در اون لحظات سخت، دلیل لذت خیلی از چیزها رو درک می کنه.
در کتاب “روزی روزگاری فوتبال” و کتاب “نیمکت داغ ” که نوشته دکتر “حمیدرضا صدر” هستند در بخش هایی از آن به صورت موردی به زندگی بازیکنان فوتبال پرداخته ، می توان نمونه هایی از درس بالا را پیدا کرد .
در بازی های بزرگ ( مثلا جام جهانی فوتبال) بازیکنان بعد از ۱۲۰ دقیقه دویدن در زمین فوتبال باید به سراغ ضربات پنالتی بروند و زمانی که تک تک نوبت شان می شود به شدت تحت فشار جو بازی و تماشاگران قرار می گیرند ؛ ممکن است با یک ضربه پنالتی تبدیل به اسطوره یا محبوب تیم یا کشورشان شوند و یا در صورت از دست دادن آن ضربه پر تنش پنالتی ممکن است تهدید به مرگ و یا حتی ترور شوند (به چند نمونه ترور در کشور کلمبیا در سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۴ در کتاب روزی روزگاری فوتبال اشارهه شده است) .
در واقع لحظات حساس در ورزش ( بخصوص ورزش های طولانی مدت و همراه با تنش فراوان)می تواند تبدیل به مهمترین لحظات ورزشی (حتی زندگی) یک ورزشکار شود ؛گاهی نیاز به روحیه دادن از طرف فرد دیگری دارد (در ورزش های تیمی) و گاهی هم نیاز به گفتگو با خود(مانند ماراتن ) دارد تا بتواند خودش را بازیابی کند و سربلند بیرون آید.
رقابت های کوتاه، مثل دو ۱۰۰ متر
رقابت های بلند، مثل دو ماراتون
توی رقابت های کوتاه مدت جسم بیشترین نقش رو داره و باید تلاش کنی تو زمان کوتاه بیشترین بهره وری رو داشته باشی
ولی توی رقابت های بلند مدت چه تو زندگی و چه توی مسابقات بدترین راه اینه که از همون اول به آخر قضیه نگاه کنی، مثلاً اگر بخوایی زبان یاد بگیری بدترین کار اینه که از اول فکر کنی چه طور می تونی یه فیلم خارجی نگاه کنی و راحت معنیش رو بفهمی این کار بده چون باعث می شه این کار خیلی برات سخت بشه و نا امید بشه.
در عوض بهترین روش اینه که قدم های کوچک برای خودت تعریف کنی و به اونها فکر کنی. مثلاً بگی من می خوام تا آخر این هفته ده تا لغت جدید یاد بگیریم و …
راستی این مطلب انگیزشی ریاضی صد را هم از دست ندهید.
فقیری که نمی توانست راه برود قهرمان دو شد
دیگر مطالب انگیزشی سایت ریاضی ۱۰۰