«کارل ولیندا» بندباز مشهور (۱۹۷۸-۱۹۰۵) روی بندهایی راه میرفت که ۲۵ تا ۳۷ متر از زمین فاصله داشتند. این بندها بین دو برج ۱۰ طبقه در مرکز شهر و گاهی روی یک زمین بیسبال کشیده شده بودند و او روی اونا راه میرفت، بدون اینکه تور محافظی زیر پاش باشه. یعنی هر بار که ولیندا روی بند راه میرفت، زندگی خودش رو به بازی میگرفت. این جمله نقل قول اونه «برای من زندگی، راه رفتن روی بند است و هر چیز دیگر فقط انتظار کشیدن.»
این جمله تحسینبرانگیز از کسی هستش که هر بار که کارشو انجام میداد، در واقع زندگیشو به خطر مینداخت. بعد از مرگ کارل در جریان یک بندبازی در شهر «سنخوان» پورتوریکو، همسرش در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «آنچه درباره شوهرم کارل میتوانم بگویم این است که در آن بند بازی آخر در سال ۱۹۷۸ در شهر «سن خوان» که در سن ۷۱ سالگی انجام داد و باعث مرگش شد، او برای اولین بار در زندگیاش به افتادن فکر کرد. تا پیش از آن، او حتی یک بار هم به افتادن اشاره نکرده بود. در واقع در آن بندبازی، ولیندا به قدری نگران افتادن بود که برای نخستین بار، بند و ستونها و همه چیز را شخصا امتحان کرد. او هیچ وقت این کار را نمیکرد و همیشه این کار را به کارگران میسپرد. احساس شخصی من این است که شوهرم آن روز همه انرژی خود را بر روی افتادن متمرکز کرده بود، نه بر راه رفتن روی بند.»
دوست خوبم سلام،نمیدونم منو میشناسی یا نه ولی من خوب تو رو میشناسم ،لحظه به لحظتو درک میکنم آخه منم یه روزی مثه تو رهگذر همین راه بودم،منم مثه تو یه جاهایی دویدم یه جاهایی پاهام از شدت خستگی بی تاب شدن نای راه رفتن نداشتم،چه شبایی که گریه کردم و چه روزایی که به شوق رسیدن به آرزوم تلاش کردم .
با ریاضی صد همراه باشید.
ولی یه چیز جالب همه این خوبیو بدی مثه بقیه چیزای سخت که آرزوی زود تموم شدنشو داشتم تموم شد ،گذشت نه یک روز نه یک ماه بلکه چند سال،بعد کنکور اونقدر واسه من شرایط مشابه بوجود اومد که تو هرکدومشون دقیقا مثه زمان کنکور دعا میکردم که زود بگذره ،اما الان حس میکنم کنکور در مقابلشون هیچه! تنها چیزی که به همراه تمام اون خاطرات مونده اینه که هر بار که از خدا کمک خواستم کمکم کرد،اشتباه نکن من آدم فوق العاده و بدون اشتباهی نیستم،قطعا خطا هم کردم اما اون بود که فوق العاده بوده و هست اونه که بهم ویژه کمک کرده و میکنه،رفیق دلتنگیام بود به گله و شکایتم بدون ناراحتی گوش کرده و میکنه ،خوشحالم که توهم این رفیقو داری ،لطفا الان پاشو سریع برو یه جای آروم که کسی غیر خودت نباشه اگه شبه چراغ روشن نکن ،بشین روی زمین از ته دلت بگو(بگو،به زبون بیار ،توی دلت نگو ،طوری بگو که خودت صدای خودتو بشنوی)بگو خدا جون من اینجا تنهای تنهام تو تنها کسی هستی که از کمو زیادم باخبری، خوب و بدم واست معلومه تو تنها کسی هستی که مشکلاتمو میدونی،با هرکی صادق نباشم با تو یکی نمیتونم صادق نباشم آخه تو همه چی رو میبینی و میدونی کم کاریا و تلامو هرکی ندونه تو خوب میدونی!با تموم وجود ازت میخوام کمکم کنی ،کمکم کن این زمان باقی مونده در کنار تو بجنگم توانمو زیاد کن،به ذهنم به چشمام به تمام وجودم قدرت ببخش تا نهایت تلاشمو بکنم،بابت همه چبز شکر،ممنونتم خدا که هستی که از همه بهتر دردمو میدونی و چقدر آروم میشم و خیالم راحت میشه وقتی یادم میاد مواظبمی، منم عهد میبندم که دریغ نکنم و از هیچ تلاشی کوتاهی نکنم،تا الان هرچی بودم هیچ از این به بعد میجنگم مثه یه جنگجو که برای دفاع از آرمانهاش تا سر حد جونشم میره بعد بلند شو و شروع کن به وفا کردن به عهدت مطمئن باش اونم ویژه به عهدش وفا میکنه، به خودت قول بده که اگه بدترین مشکلاتم بوجود بیاد عهدشکنی نمیکنی پاشو همین الان نگو این کارا اثر نداره به عنوان کسی که با این کار نتیجه گرفتم میگم ،خدای خیلی مهربون تلاش تو و مشکلات تو رو میبینه،میبینه با چه شرایطی داری تلاش میکنی و درست همونجایی که بهش نیاز داری به طرز عجیبی که اصلا فکرشو نمیکنی به دادت میرسه و معجزه میکنه! نمیگم توی این مدت معجزه کن نه،تو هدفتو ول نکن تو سر عهدت بمون خدا خودش معجزه میکنه قسم میخورم اگه تو تمام تلاشتو بکنی،معجزه خدا رو خواهی دید شک نکن،زمان باقی مونده زمان وفای به عهد تویه به خدا نشون بده که سر عهدت هستی نشون بده که میجنگی حتی با وجود تمام مشکلات،میدونم خسته ای میدونم یه وقتایی استرس شدید میگیری اما تا انتها چیزی نمونده ،اگه تا الان خوب خوندی یا نخوندی مهم نیست مهم امروز تو و چند روز باقیموندست درگیر گذشته نباش الان مهمه چون خوب و بد کارتو تو این چند روز تثبیت میشه تو الان هرکار بکنی اثرش چند برابر قبله!الان مثه اون دقیقه های قبل امتحانه که تند تند کتابو ورق میزنی که بری امتحان بدی و عجیبه که خوبم تو ذهن آدم میمونه میشه من مطمئنم نشه هم مهم نیست مهم اینه که تو دریغ نکردی از تلاش،استرس بزرگترین دشمنه هیچ آدم عاقلی با دشمنش همراه نمیشه،یه کم استرس خوبه ها چون هی بهت یادآوری میکنه تا موفقیت چیزی نمونده بدو!!!! خدا بهترینه مطمئن باش دستی رو که بسوش بلند بشه نا امید برنمیگردونه اما بشرطی که خودتم بخوای بسم ا… حتی اگه ۱روز مونده نذار از دست بره بخدا اعتماد داشته باش ،تلاشتو بکن بدو محکم قدم های آخر باید محکم بر داشته بشه تا تو رو به مقصد برسونه
منم به عنوان یه دوست،یه هم وطن،واسه همتون از ته دل دعا میکنم که خدا یارو و یاور لحظه به لحظتون باشه،به امید خدا نتیجه ثانیه به ثانیه تلاشتونو بگیرید و همتون موفق و شاد باشین
سربلندیتونو از خدا میخوام،شما لایق بهترین هایین و بهش میرسید من مطمئنم.
حرف آخر ….
برنده شدن سرنوشت منه و بازنده شدن بخشی از اون، یاد گرفتن از اشتباهات، هنره. بعد از همه شکستها و اشتباهات، من میدونم چطوری نیزه رو بهتر پرتاب کنم.
منبع : ریاضی صد
مرسی
ممنون نگین
خیلی متن خوبی بود.ممنونم.من اونقد ک تو کلاس و خونه باید ینویسم فک میکنم الانه ک رگ های دستم منفجر بشن!
فقط یه سوال خیلی بچگانه:چون من تنبلی میکنم و بعضی وقتا نماز نمیخونم پس خدا هم ولم کرده؟
خواهش میکنم مینا خانوم
نه! خدا با نماز نخوندن کسی رو ول نمیکنه
ممنونم ازمتن انگیزشی زیبای شمااستاد
مر۳۰